گفتوگو |تقابل با غرب از نفوذ تا تکنولوژی
اشاره: نفوذ جریان روشنفکری به عنوان قشر تاثیرپذیر در جریان مدرنیته نتوانست در ایران کارآمد باشد. هرچند در این میان افراد زیادی بودند که در میان توده مردم رسوخ کردند و توانستند آرام آرام آموزههای غربگرایانه را به ایرانی بخورانند و مبتنی بر سفارش اربابان خود به فعالیت در جامعه ایرانی مشغول باشند ولی این اتفاقات نتوانست سبب گمراهی بدنه اصلی مردم از تمدن ایرانی-اسلامی شود.
از این رو خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا برای بررسی بیشتر سراغ حجت الاسلام والمسلمین خانمحمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) رفته است تا پیرامون نفوذ غرب در ایران به صحبت و تبادل نظر بپردازد. آنچه پیش رو دارید، بخش اول از گفتوگو با این استاد حوزه علمیه است که خدمت مخاطبان محترم تقدیم میشود.
رسا ـ چرا باید به مدرنیته توجه داشت و اساسا مولفههای اصلی مدرنیته چه چیزهایی هستند؟
مدرنیته پدیده غربی است و بحث درباره اینکه ایران وارد مدرنیته شده یا نه، محل اشکال است؛ باید در ارتباط با ایران اینگونه گفت که چه تاثیری از مدرنیته پذیرفته است. مدرنیته مولفههایی دارد و جهان مدرن در مقابل جهان ماقبل مدرن قرار میگیرد. غرب یک دوره تاریک را به خودش دیده است و خیلیها به این دوره لقب قرون وسطی دادهاند.
اومانیسم مهمترین مولفه تمدن غرب
بعد از قرون وسطی، عصر روشنگری شروع میشود و به مرور زمان تمدن غرب به دوران مدرن خود میرسد. یکی از مولفههای مدرنیته اومانیسم است. یعنی انسان مداری در مقابل خدا محوری یا خدا مداری قرار میگیرد و اگر چنانچه انسان غربی در دوران سنت معتقد بود که محور این عالم خدا است و همه مخلوق این خدا هستیم، در دوره مدرنیته از این مولفه عبور میکنند و محور عالم را انسان میگویند.
رسا ـ نگاه غرب به انسانشناسی در چه قلمرویی تعریف میشود؟
انسان سوژه و خودآگاه است و غیر از موجود انسان، همه موجودات حرکت دارند ولی خودآگاه نیستند، یعنی از کنشهای خودشان آگاهی ندارند. محور عالم را انسان تعیین کردند چون نسبت به عملکردش آگاهی دارد. اما در نگاه انسان خداباور انسان اشرف مخلوقات است و در نگاه اومانیستها انسان اشرف موجودات است.
انسان اشرف موجودات یا اشرف مخلوقات
وقتی از انسانی صحبت میکنیم که اشرف مخلوقات است، یعنی او را خدا خلق کرده و به عنوان موجودی شریف تلقی میشود. در میان موجودات تنازع بر سر بقا و رقابت بر این مسئله است و موجودی که از همه پیشی گرفته است، باهوشتر، زرنگتر از بقیه حیوانات، انسان میباشد و در نگاه انسان محور واژه مخلوق را نباید به کار برد و به جای آن باید از موجود استفاده کرد.
عقلگرایی مولفه دیگری از مدرنیته
دومین مولفه انسان مدرن عقلگرایی است. ابتدا از ابزار شناخت یاد کردند و عقل را به عنوان این ابزار شناخت نام میبردند ولی بعد پوزیتیویستها برگشتند و تنها منبع شناخت را تجربه نامیدند. عقلگرایی به هر حال در برابر سنتگرایی قرار میگیرد و اگر قبلا منبع شناخت حجیت بود و از مذهب و خدا میگرفتند، این را کنار گذاشتند و مبدا شناخت دیگر مذهب نیست بلکه عقل بشری میباشد.
اشرف موجودات بودن، حاشیههای زیادی هم داشت، روی آوردن به صنعت، اکتشاف، احتکار و صنعتگرایی اتفاقی بود که چون خود را اشرف موجودات میدانستند، به خود اجازه تصرف هر منبعی را میدادند. بشر برخی به خاطر اینکه منکر پیامی بود که از بالا به بشر میآمد، نوعی تفرعن را حاکم کرد و خود را به عنوان انا ربکم الاعلی میخواند.
اباحهگرایی، ویژگی دیگری از مدرنیته
اباحهگرایی مولفه دیگر مدرنیته است. یعنی در عالم هرکاری که انسان بخواهد، میتواند انجام دهد و مباح است. البته اگر بناست محدودیتی ایجاد شود، این محدودیت توسط خود انسان اعمال میشود؛ خودمان هستیم که میگوییم چه چیزی ممنوع است و غیر از ما کسی نمیتواند تعیین تکلیف کند. این اوج اباحهگرایی است.
رسا ـ این نوع مولفههایی که در دوران مدرنیته اعمال میشود، ناشی از چیست و چرا چنین مسائلی در میان مردم پذیرفته شد؟
این نگاه واکنشی در برابر حذری بود که در دوران قرون وسطی به مردم داده میشد. در قرون وسطی تفکری بود که همه چیز ممنوع است مگر اینکه کلیسا اجازه بدهد، این عالم ملک خداوند میباشد و تصرف در ملک او حرام است. مگر اینکه به اذن خداوند و نماینده ایشان در زمین انجام شود، بنابراین برای هر کاری باید اجازه بگیریم؛ واقعا این مسیر به حق مردم احجاف میکردند و آزادی مردم را به طور کامل سلب کردند.
قانونگرایی مولفه دیگر مدرنیته است. برای انتظام و نظم بخشیدن به امور نیاز به قانون هست، البته قانونی مورد تایید قرار میگیرد که خودمان وضع کرده باشیم. پس قانونی از طرف خداوند و بالا وضع نمیشود. حکم شرعی و قانون شرعی نداریم، بلکه قوانین به صورت کامل مدنی است و قوانینی که انسان تولید میکند، مورد توجه قرار میگیرد. محدودیتها هم زمانی وضع میشد که به حریم همدیگر تجاوز نکنند و معیار همه آزادند و اینکه من آزاد هستم هر کاری انجام دهم مگر اینکه ضرری به دیگران برساند.
فمینیسم مولفه دیگری از مدرنیته است. طرفداری از حقوق زنان را ما هم قبول داریم ولی فمینیسم در اوج تقابل میان زن و مرد بود، زن با مرد باید مساوی باشد و باید جنسیت را حذف کنیم. ادعا این بود که زن و مرد برابرند و مخالف این مسئله بودند که بعضی از کارها را باید زن و کارهای دیگری را مرد انجام دهد.
فمینیسم مبارزه با طبیعت عالم
این نوع برداشت از تساوی زن و مرد یعنی مبارزه با تکوین و طبیعت عالم است، در مدرنیته زن میتواند تصمیم بگیرد که مرد یا زن باشد و در این دوره تغییر جنسیت نیز حاکم میشود. الگوهای رفتاری تغییر میکند و لباس زنان شبیه مردان و لباس مردان شبیه زنان میشود. در اروپا گاهی اوقات فردی را که از پشت میبینید به سختی میتوان تشخیص داد که این فرد آقا یا خانم است.
اینها با سنتهای قدیم به طور کامل مبارزه کردند و البته به لحاظ جامعه شناختی نیز بخواهیم تحلیل کنیم، بسیاری از آموزههای مدرنیته واکنشی است و مبتنی بر علم و اندیشه نیست. در دوران قرون وسطی به مردم ظلم شد و انسانهای غربی تلاش کردند تا هر چیزی را که در گذشته بود، تخریب کنند.
مدگرایی یکی دیگر از مولفههای مدرنیته است. هر چیزی که ریشه در سنت ندارد، بهتر از مسائل قدیمی است. یعنی هر چیزی که سابقه ندارد و نو است، بهتر میباشد. دلیل این اتفاق نیز مواجهه با گذشته تاریک آن دوران بود که عرض کردم.
رسا ـ مدرنیته مبنای علمی دقیقی ندارد و واکنشی در مقابل آن چیزی است که در گذشته رخ داد؟
درست است. مدرنیته واکنشی بود؛ ماکس وبر کتابی به نام اخلاق پروتستان و سرمایهداری دارد. در آنجا نشان داده است که چگونه کلیسا پوشالی شده بود و از درون خودش تحول را تجربه کرد. همان آدمهایی که از درون کلیسا مانند مارتین لوتر و کالون تفسیر جدیدی از مذهب ارائه کردند و همین تفسیر سبب شد تا مدرنیته با مولفههایی که بیان شد، صورت یابد. اما مدرنیتهای که در غرب شکل گرفت، چنان متمایز بود که غرب را به طور کامل متمایز کرد.
رسا ـ روح مدرنیته و تمدن غرب چه تاثیری بر ایران داشت و چه تاثیری گذاشت؟
مدرنیته در همین دوران چنان رشد کرد که بالاخره توانستیم به آن لقب تمدن بدهیم. تعریف ما از تمدن این است که اگر ویژگیهای متمایزی ایجاد شود، هم از گذشته و هم از آینده جدا میشود. مثلا وقتی ما سخن از تمدن غرب داشته باشیم، تمدن وقتی شکل میگیرد که تسری پیدا میکند و به کشورهای دیگر سرایت یابد. تمدن غرب هم به کشور ما وارد شد و سرایت پیدا کرد و در این صد و پنجاه سال اخیر تحولاتمان ناشی از نگرش به غرب بود.
جنبشها و انقلابهایی که قبل از انقلاب اسلامی رخ داد، در همه اینها یا شوروی دخالت کرد یا آمریکا یا انگلیس بود. منظور از غرب نیز به معنای عمده یعنی آمریکا و اروپا است. نسبت ما با تعریف غرب همان مفهوم فلسفیاش است که آمریکا، اروپا و شوروی به حساب میآیند.
تمدن غرب همواره در صدد تجاوز است
تمدن غرب از ابتدا درصدد تجاوز و تعامل با کشور ما بود، بنابراین تمدن وقتی شکل میگیرد که به دنبال تسری خودش است و از همان ابتدا میبینید که روسیه در ایران هست، انگلیس دخالت دارد و آمریکا ورود پیدا میکند و نهایتا با انقلاب کنار رفت.
رسا ـ با این وجود تمدن غرب به دنبال چیست و از جان ایران چه میخواهد؟
تمدن غرب به دنبال تسری خویش در ایران است و واکنشی را نیز در ایران به وجود میآورد. در دوره معاصر ایران مشروطه نقطه عطف هست که سه جریان کلی در آن حضور دارند: ابتدا جریان مذهبی است که سردمدارانش روحانیون هستند، جریان دوم روشنفکری است که متاثر از غرب بودند و تازه شکل گرفته است. این جریان نوینی است و تا الان نیز وجود دارد.
البته شاخههای مختلفی دارد و برخی اعتقاد دارند که اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. البته در این میان برخی درصدد تلفیق میان مذهب و غرب بودند و از همین رو رویکرد عقلگرایی یا تفسیر عقلی دین به وجود آمد و سعی داشت تا قرآن را تفسیر کند اما تفسیر علمی.
بازگشت سلطنتطلبها به گذشته ایران
جریان سنتی نیز وجود دارد که سلطنت طلب هستند. بازگشت سلطنتطلبها به گذشته ایران است. مشروطه اوج جریان روشنفکری است. در تفسیر مشروطه اختلاف داریم؛ مشروطه به خاطر اشتراک لفظی شکست خورد و ما در مفهوم آن اجماع نداشتیم.
مظفرالدین شاه وقتی حکم مشروطه را امضا میکند، تلقیاش جلسه مشورتی بود و وقتی حکم را میخوانید، با چه غروری میگوید: «ما میفرماییم عدهای مردم، روحانیون، تجار، بازاریها بیایند و بنشینند و مجلسی تشکیل دهند، مصلحت مردم را تشخیص بدهند و به خدمت ما برسانند و آن چیزی را که به مهر ما تایید شد، مردم به آن عمل کنند.»
تلقی مظفرالدین شاه از مشروطه قانون نیست، یک مجلس مشورتی بود تا اگر تایید یا رد کرد، همان اتفاق بیفتد. طلاب چه میگفتند؟ در مرکز حوزه که آن زمان نجف بود، مشروطه را به معنای مقید دانستن شاه به آموزههای اسلامی میدانستند و اعتقاد داشتند که شاه باید به اسلام عمل کند و این خیلی خوب است. اما مجلس شورا یعنی هر آنچه که به عنوان قانون نوشته شود، باید شاه بدان عمل کند و این مفهوم را تنها روشنفکرها میدانستند و آنها نیز در اقلیت بودند و صدای اینها به مردم نیز نمیرسید.
رسا ـ این سه تلقی هر کدام یک مسیر برای خود داشت و همان را طی میکرد.
این سه تلقی در ایران اصلا با همدیگر نمیخواند. هر کدام به دنبال فروپاشی نظام قبلی هستند ولی وقتی در عمل برای عملیات میآیند، میبینند که آن چیزی که آنها میخواستند با آن چیزی که در واقع اتفاق افتاد، یکی نبود. از اینجا بود که خیلی از حوزویها مخالف مشروطه میشوند. اینها هر طور که دلشان بخواهد قانون وضع میکنند، از طرفی هم شاه ناراحت شد که عدهای میخواهند برایش تعیین تکلیف کنند.
تمدن غرب از وقتی وارد ایران شد، نکات مثبت و منفی زیادی دارد و ما فقط نباید نکات منفی آن را ببینیم. البته به هر حال کم کم شروع به تجاوز ایران میکنند. روشنفکرها در ایران خیلی موفق نبودند، دلیل این مسئله هم این بود که اصلا جریان روشنفکری در ایران اقلیت داشتند و به توده مردم نمیتوانستند سرایت کنند. علت مسئله هم این بود که توده مردم در معرض جریان تمدن غرب قرار نمیگرفتند.
برخلاف ترکیه که بحث مذهبی شیعه و سنی نیز وجود دارد ولی در ترکیه میبینید که توده مردم با اروپا ارتباط دارند و ترکها به عنوان کارگر به آلمان و ... میروند. توده مردم ناخودآگاه در معرض تمدن غرب قرار میگیرند ولی در ایران روشنفکرها و دانشمندان به اروپا رفت و آمد داشتند و آنها با توده مردم در ارتباط نبودند. به همین خاطر توده در معرض تمدن غرب قرار نگرفت. اینجا مسئله فضای مجازی و ورود شبکههای اجتماعی نیز مطرح میشود. حالا تکنولوژی مدرن ما را در معرض تمدن غرب قرار میدهد.
تکنولوژی همراه خود پیام را هم میآورد
با ورود تکنولوژی مدرن ارتباطات افقی شکل گرفت، سوالی مطرح است که آیا رابطه تکنولوژی با فرهنگ خنثی است؟ آیا همبستگی میان اینها وجود دارد؟ پروفسور عبدالسلام که پاکستانی الاصل است، اعتقاد دارد: «تکنولوژی صرفا یک ابزار است و ما باید تکنولوژی غرب را وارد کنیم.» نزدیک به دویست سال از غربیها فاصله داریم و این خلاء را نمیتوانیم پر کنیم.
رسا ـ تکنولوژی به چه معنا است؟ یعنی خلاصه این مفهوم چه برنامهای را یدک خواهد کشید؟
باید تکنولوژی را بیاوریم و از همان جا شروع کنیم، برخی اعتقاد دارند که تکنولوژی خنثی نیست، شهید آوینی به این مسئله معتقد بود، مخصوصا میگفت که تکنولوژی مدرن ذاتا سکولار است و اگر بیاید، آموزههای خودش را هم به همراه خواهد آورد. مک لوهان هم بحث مفصلی دارد و معتقد است که تکنولوژی که بیاید، پیام را هم با خودش میآورد.
این تکنولوژی را میتوانیم کنار بگذاریم؟ به هیچ وجه. آیا میتوان درصدد حذف آن بود؟ به هیچ وجه. بنابراین تکنولوژی پدیده است و شبکههای مجازی را هم بر ما تحمیل کرده است و مبارزه با آن به مقدور است و نه مطلوب. مهم این است که خودآگاه عمل کنیم. در هیچ کشوری نمیتوان جلوی اینترنت و شبکههای مجازی را گرفت و محال است که بتوانیم خودمان را آداپته کنیم. تاثیر یک سویه نیست و همان طور که تکنولوژی بر ما تاثیرگذار است، ما هم میتوانیم بر تکنولوژی تاثیر بگذاریم و کارکردهای مثبت و منفی زیادی دارد. /882/گ401/س
خبرنگار: علی اصغر سیاحت